English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (9027 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rain cats and dogs <idiom> U باران شدید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to rain cats and dogs U سخت باریدن
to rain cats and dogs سنگ ازآسمان آمدن
Other Matches
Do cats and dogs drown? U آیا سگ وگربه در آب غرق می شوند ؟
cats U استفاده از کامپیوتر برای یادگیری یک مهارت
cats U Tomography ComputerAxial
cats U Training ComputerAssisted
cats U استفاده از کامپیوتر برای بررسی یک ابزار یا برنامه برای یافتن خطاهای موجود
cats U اویختن لنگر
cats U قی کردن شلاق لنگربرداشتن
cats U شلاق زدن
cats U گربه
Siamese cats U گربه چشم ابی ولاغرسیامی
holy cats <idiom> U
cats tail U پته لویی
cats cradle U بربازی شست بازی
cats eye U باباغوری
cats eye U چشم گربه
cats paw U ساده لوح
cats paw U الت دست دیگران گره پنجه گربهای
alley cats U گربهی ولگرد
cats cradle U نخ بازی سرانگشت
fleas i. doges and cats U کیک هاسگ و گربه را اذیت می کنند
dogs U شکل لغوی رقمی در سیستم عددی بر مبنای شانزده که متنافر با مقدار دهدهی 31است و به شکل D نوشته میشود
dogs U نوک گیر
dogs U مخروطهای لاستیکی کنار مسیر
dogs U سگ
dogs U سگ نر
dogs U میله قلاب دار گیره
dogs U دنبال کردن
dogs U مثل سگ دنبال کردن
dogs U دفاع بسته
dogs U گیره در
dogs U دستگیره در چخماق تفنگ
He dislikes dogs. U از سگ بدش می آید
guide dogs U سگ راهنم
dogs ear U لب برگردانده کردن
hot dogs U سوسیس سوسیگ
dogs tooth U یکجورزنبق
dogs mercury U سلمه
hot dogs U ساندویچ سوسیس
dogs mercury U سلمه تره
dogs ear U تای گوشه کاغذ
let sleeping dogs lie <idiom> [شر به پا نکن]
let sleeping dogs lie <idiom> [دنبال دردسر نگرد]
To leade a dogs life . U مثل سگ زندگی کردن
One must let sleeping dogs lie. U دنبال شر نباید رفت
Two dogs fight for a bone, and a third runs away w. <proverb> U دو سگ بر سر استخوانى مى جنگند سومى آنرا بر مى دارد و مى برد .
Barking dogs seldom bite. <proverb> U سگى که پارس مى کند بندرت گاز مى گیرد.
HE that lies down with dogs must expect to rise with fleas.. <proverb> U کسى که با سگها بخوابد بایستى انتظار آن را هم داشته باشد که با یشرات برخیزد.(پسر نوی با بدان بنشست ,خاندان نبوتش گم شد).
The City Council has decreed that all dogs must be kept on a leash there. U شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
One must avoid three things: crumbling walls, vicious dogs, and harlots U از سه چیز باید حذر کرد، دیوار شکسته، سگ درنده، زن سلیطه
asking for rain U استسقاء
too much rain باران بیش از اندازه
She said it would rain and sure enough it did . گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
rain ga U باران سنج
rain U بارندگی باریدن
much rain U باران بسیار
much rain U باران زیاد
rain U بارش
rain U باران
it look like rain U گویا خیال باریدن دارد
rain check U بلیط باران
rain check U نوید یا قول دعوت بعدی
continuous rain بارش باران دائمی
freezing rain U تگرگ
rain on someone's parade <idiom> U برنامه های دیگران را مختل کردن
rain check U بلیط مجانی یا مجدد
fine rain U نم نم
intermittent rain بارش متناوب باران
to send down rain U باران فرستادن
to rain tears U اشک ریختن
fine rain U باران ریز
rain cap کلاه کریلی
rain hat کلاه بارانی
rain check <idiom> U بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
rain check <idiom> رد کردن درخواستی برای یک تاریخ معین و موکول آن به زمان دیگر
the clouds rain U ابر میبارد
acid rain U باران اسیدی
rain coat U بارانی
blood rain U باران سرخ
It lookes like rain. U هوا خیال باریدن دارد
cyclonic rain U باران چرخهای
rain shower باران شدید
to rain tears U اشک باریدن
golden rain یک جور آتش بازی که مانند است به باران آتش
rain or shine چه باران باشد چه آفتاب
rain laden U باران ساز
rain glass U میزان الهوا
rain glass U میزان سنج
rain gage U وسیله سنجش میزان بارندگی
rain gage U باران سنج
rain forest U جنگل انبوه مناطق گرم و پرباران
rain fall U بارندگی
rain discharge U حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
rain box U صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
plenty of rain U باران کافی
plenty of rain U باران فراوان
orographic rain U باران کوهزاد
it threatens to rain هوا مستعد باریدن
rain gauge U باران سنج
it threatens to rain U است
rain prints U اثرهای چکه باران
rain worm U مادی
rain worm U ساکن زمین دنیوی
rain worm U خاکدار
rain worm آدم پست
rain worm U خراتین
rain worm U کرم خاکی
fine rain U باران
the rain pelted down U باران شرق شرق باریدن
rain water آب باران
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
golden rain آتش باران
rain proof U ضد باران
these cloud promise rain این ابرها خبر از بارندگی میدهند
A wolf which has been drenched by rain . <proverb> U گرگ باران دیده .
standard rain gage باران سنج معمولی
rain gauge station U ایستگاه باران سنجی
Not all clouds bring rain. <proverb> U هر ابرى باران نیاورد.
tropical rain forest جنگل بارانهای استوایی
intensity of rain fall U شدت بارندگی که بامیلیمتردرساعت مشخص میشود
rain gauge recorder اندازه بارش ثبت شده
These clouds are a sign of rain . این ابرها علامت بارندگی است
We were caught in the rain ( rainstorm) . U وسط باران گیر کردیم
rain water head U طشتک بالای ناودان
We are waiting for the rain to stop . معطل بارانم که بند بیاید
The rain gutter is blocked up with leaves. U برگ ها ناودان باران را مسدود کرده اند.
direct-reading rain gauge اندازه مقدار بارش مستقیم
to take a rain check [ raincheck] on an offer [American E] U رد کردن درخواستی و قول دعوت بعدی
I hate to rain on your parade, but all your plans are wrong. U از اینکه کارت را مختل کنم بیزارم، اما برنامه هایت همگی اشتباه هستند.
Recent search history Forum search
3as red as a rose
0Her pussy squirts right away! - Adriana Chechik, Megan Rain
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com